کد مطلب:5516 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

یک معجزه الهی
سران قریش برای یافتن پیامبرصلی الله علیه وآله دست به كار شدند.

گروهی را برای تفتیش قسمت های شمالی مكّه فرستادند، امّا آنان ناكام بازگشتند. برای همین، شخصی به نام «ابوكرز» كه در شناسایی رد پای افراد مهارت داشت را به كار گرفتند و عدّه ای را با او همراه ساختند.

ابوكرز، سمت جنوب مكّه حركت كرد و ردّ پای پیامبر و همراهش را تا غار «ثور» تعقیب كرد؛ امّا وقتی به دهانه غار رسید، ایستاد و با تعجّب به منظره مقابل چشمش خیره شد. ورودی غار را با تارهای عنكبوت پوشیده شده بود و كبوتری در داخل غار لانه ساخته، مشغول استراحت بود. یكی از همراهان پرسید:

چه شده ابوكرز، محمّد را نیافتی؟

پاسخ داد:

نمی دانم؛ رد پا تا جلوی غار ادامه دارد، اما این جا محو می شود! این تار عنكبوت و كبوتر نشان می دهد كسی وارد غار نشده است. شاید او به آسمان رفته باشد، بهتر است از این جا برویم.

وقتی مشركان مشغول صحبت بودند، ترس وجود ابوبكر را فرا گرفت. پیامبرصلی الله علیه وآله وی را دلداری داد و فرمود:

نترس خدا با ماست. [1]

پیامبر سه روز در غار «ثور» ماند. در این مدّت، تنها حضرت علی علیه السلام، هند بن ابی هاله فرزند خدیجه علیها السلام، عبدالله پسر ابوبكر و عامرْ غلام ابوبكر از جایگاه پیامبرصلی الله علیه وآله اطلاع داشتند.

آنان شب ها به غار ثور می رفتند و اخبار شهر را به پیامبرصلی الله علیه وآله گزارش می دادند.

در یكی از این شب ها كه علی علیه السلام و هند نزد پیامبرصلی الله علیه وآله بودند، آن حضرت خطاب به علی علیه السلام فرمود:

علی جان! برای ما شترانی فراهم كن. قصد داریم سمت یثرب برویم. بعد از رفتن ما، در روشنایی روز، در جایی كه همگان تو را ببینند بایست و با صدای رسا اعلام كن كه هر كس پیش محمّد امانتی دارد یا از او طلبكار است برای دریافت آن نزد من بیاید. وقتی امانات و طلب مردم را پرداختی، راه یثرب را در پیش گیر و به ما بپیوند. فاطمه ها را نیز همراه بیاور و اگر فردی از بنی هاشم مایل به مهاجرت بود، مقدمات سفرش را فراهم كن. اكنون به تو می گویم كه از این پس هیچ آسیبی نخواهی دید.

در غروب شب چهارم، شتران را، همراه مردی به نام عبدالله، سمت غار فرستاد. عبدالله مسلمان نبود، امّا مردی امین بود. پیامبرصلی الله علیه وآله و همراهش با شنیدن صدای نعره شتران از غار خارج شدند. اكنون كاروان چهارنفره آماده حركت بود. عبدالله، ساربان و راهنمای گروه، پیشاپیش حركت كرد.

پس از وی پیامبرصلی الله علیه وآله، سپس ابوبكر و در پی او، غلامش عامر رهسپار شدند. عبدالله آن كاروان كوچك را از طرف پایین مكّه و روی خط ساحلی، سمت مدینه هدایت كرد. در سمت چپ آنان، در دور دست، دریای سرخ دیده می شد.


[1] برخي علماي بزرگ معتقد هستند كه دليل اين كه ابوبكر در اين هجرت، همراه پيامبرصلي الله عليه وآله شد اين بود كه در وقت رفتن پنهاني، ابوبكر آن حضرت صلي الله عليه وآله را مشاهده كرد و چون احتمال زيادي داشت كه ابوبكر رفتن پيامبرصلي الله عليه وآله را به مشركين خبر دهد، بنابراين آن حضرت او را همراه خود برد تا مشركين متوجه ايشان نشوند.